شروع وبلاگشروع وبلاگ، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

کوچولوی آرزوهام

مرور خاطره های

همین چند دقیقه پیش.....صفحه های وبلاگمو یکی یکی میرفتم جلو و یادداشت هامو میخوندم......باورم نمی شه....همه این احساس ها از عمق قلب نشات میگیره....چقدر پر از خاطرات عاشقیه اینجا.......انگار روند تکامل یه عشق عمیق و بی پایان و به تصویر کشیده ميشه. ...... چقد با خوندن خاطره ها لبخند اومد رو لبم...... *امروز بیش از نیم سال از شروع یادداشت هام برای کوچولوی آرزوهام میگذره **امیدوارم خدا لطفش و در حق من تموم کنه و یه روزی بیام با خاطرات بودن فاطمه ......به امید اون روز.... . ***کاش اون روز دیر نباشه.......
23 خرداد 1395

عطر تو پیچید....

فاطمہ نورا تو شبیه خاطرات کودکیم شیرینی و دست نیافتنی.... از بس تو خاطرم بودی ، خاطرت عادت شده برام.... خاطر با تو بودن و دوست دارم آفتابگردونم برای اینهمه عشقی که دارم به تو ، قلبم کافی نیست. من با تک تک ذرات وجودم تو رو دوست دارم یاس بهشتیم. شیرین ترین سیب  روی بلندترین شاخه درختای بهشتی، دوباره عطرت پیچیده حوالی زمین......من به خودم قول دادم فقط لحظه ای که سرشار میشم از حس عطرت ، رویا بافته هامو برات بنویسم..... عطر تو پیچید.....دلم ریخت.....کجایی....کجا؟ دوستت دارم شیرین عسل.....    
21 خرداد 1395
1